دانش آموزان من

این مدرسه خیلی خیلی حوصله می خواد. چقدر دانش آموزاش فعالن. چقدر سوال می پرسن.

------------------------

هر چی سوال میدی انجام میدن هر چی میشینی باهاشون بحث می کنی بازم جواب میدن.

-----------------------------

وقت بین دو کلاس هم بیشتر وقتا میان سوال می پرسن.

-----------------------------

مدرسه مشرف به مجتمع مسکونی هست. داشتم درس می دادم یه خانم اومده تو بالکن پتو و لحاف و لباس این چیزا میاره و می بره. زنگ تفریح مثه این که بچه ها شیطنت کردن. یه پیرمرد اومد دفتر مدرسه سر و صدا راه انداخت.

----------------------------

یادش بخیر مدرسه های عادی. تا همین پارسال دانش آموز کتاب نمی آورد. خودکار نداشت اصلا حوصله نداشت.

----------------------------

ظهر تشنه و گشنه و خسته نمی دونم اول بخوابم اول بخورم. ساعت 5 میرم مغازه. خانم حساب دار با روحیه بالا و شیک و تمیز نشسته و لیست بلند بالایی از خرید هایی که باید انجام بگیره آماده کرده.

----------------------------

انبار دار زنش مریضه. مریض که نه باردار هست و از مشکلات بارداری و .... اونم عصر نمیاد و این یعنی کار سخت تر میشه.

----------------------------

درهم هم دوباره کشید بالا.


انتخاب

دو هفته ای هست که میرم مدرسه. دو روز در هفته. درست ساعت 7.30 مدیر جدید زنگ زد شما امروز کلاس دارید. یادتون رفته؟


مدیر راست می گفت . تا ظهر مغازه نرفتم. کلاس مرور و آمادگی برای شروع مدرسه. تا حالا 15 شهریور مدرسه نرفته بودم.

---------------------------------------------

بعد هم مثه بچه مدرسه ای ها رفتم لباسامو تحویل گرفتم و برا خودم کفش خریدم .

----------------------------------------------------

این مدرسه زیاد انرژی و حوصله می خواد. عجب دانش آموزای منظمی بودن. همه کتاب ،دفتر ، خودکار داشتن. چیزی که تو مدارس عادی کم تر می دیدم.اون هم روزای اول. اون هم دو هفته مونده به مدرسه.

----------------------------

به نظرم بین مغازه و مدرسه باید یکی رو انتخاب کنم. 

---------------------------------------

حدود 1 ساعت هست که یه دونه مشتری هم نیومده. غروب که میگن غم انگیز یعنی همین. ولی یه TOYOTA دو کابین داره رد میشه. یه آهنگ بلند و شاد. خدا خیرش بده حالو هوا عوض شد.

------------------------------------