پایان 91

عملا 2  یا 3 روزه وارد تعطیلات 25 روزه شدم.25 روز تعطیلی فرصت خوبیه.

-------------------------------------------

دلم می خواد امسال خانواده این جا باشن. نمیشه.یک شنبه خودم میرم پیششون.

---------------------------------------------

پیرمرد - صاحب صرافی - با تمام انرژی و بلند نوسان ارز رو تحلیل می کرد.انگار عصبانی بود.یهو یه مرد جوان اومد گفت پیداش کردم.بیا گوش بده. با گوشیش  یه آهنگو پخش کرد.صراف از پشت میزش بلند شد اومد  سمت مرد حسابی ماچش کرد. باورت میشه 3 ساله دنبالشم.Bluetooth ها روشن شد.یه آهنگ قدیمی. یادش رفت که داشت درباره دلار و درهم و مرگ چاوز و ... توضیح می داد. عجب

---------------------------------------------

این مدت تنها نبودم. همکارای پارسال ،همکارای قدیمی ، و یکی هم امتحان دکترا داشت یه شب پیشم بود.

-------------

عیدی و حقوق خرج شد.تهش چیزی نمونده.

-----------------------------------------------

سال 92 مبارک.

وانت آبی/ ماژیک آبی

ورودی شهر وانت های آبی رنگ خیلی جالبه.هر کی از یه جای ایران اومده.خیلی کم پیش میاد برم اون ورا.هر وانتی پر از بار با یه پارچه روش نوشته:

قیصی آذربایجان ( اولین بار)

گردو کاغذی کردستان ( نوشته روی پارچه که خوندم یاد دستمال کاغذی افتادم)

زیتون پرورده شمال ( زیاد دوست ندارم ولی نمی دونستم از شمال میاد)

انجیر تازه استهبان ( استهبان گفت تو استان فارسه ولی یاد اصفهان افتادم )

نان برنجی کرمان شاه ( خوب بود)

----------------------------------------

تا حالا تو این ماه دو بار جریمه شدم. آقا پلیسه فقط بلده بنویسه.رفته بودم ماژیک بخرم.سر کلاس مدتیه ماژیک درست نیست بنویسم.میگه دانشجویی؟ حوصله ندارم جوابشو بدم.یعنی هر کی نزدیک دانشگاه باشه و یه کیف دستش باشه دانشجوست؟ جواب که نمی شنوه صداشو می بره بالاتر مدارک/ ماشین خودته گفتم نه مال بابامه / کارت شناسایی اداره که می بینه میگه دبیری؟معلمی؟ ماشین که به نام خودته گفتم اره ولی پولشو بابام داده/ می خنده حالا که نوشتم.خداحافظ

----------------------------------------

این هم آهنگ این هفته من شده.باید این قد گوش بدم تا ازش خسته بشم.