روزهای سخت

روز سخت ناخوشی مادر. خدا را شکر به خیر گذشت.

------------------------------

روزهای سخت تیر کشیدن و درد شدید کتف. یک روز صبح که بیدار شدم خبری ازش نبود.خدا را شکر به خیر گذشت.

------------------------------------

روزهای سخت رفت و آمد بین بندر و قشم.

---------------------------------------------

روزهای سخت خراب کردن لیست نمرات. لیست نمرات نباید کوچک ترین خط خوردگی داشته باشه.

-----------------------------------

مدیر و معاون و یه نفر دیگه وسط تدریس اومدن کلاس. گوشی موبایل، و .... همه دانش آموزان را گرفتند.

--------------------------------------

روزهای سخت مهمان هایی که رعایت نمی کنند.


نظرات 3 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:44 ب.ظ http://maryamalviri.blogfa.com

خدا مادرتونو همیشه برای همیشه همیشه سالم و سلامت نگه داره
همچین نوشتی درد کتف به خیر گذشت که آدم فکر میکنه حالا چی شده
مهموناتونم نوش جونتون زندگی که نباید همیشه آروم و به میل آدم باشه که

ممنون.همچنین شما. درد کتف وحشتناک بود. ماژیک بر می داشتم بنویسم انگار داشت بند بند مهره ها از هم جدا می شد.

مه سا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:01 ب.ظ

خدارو شکر که به خیر گذشت ایشالا همیشه سایه شون بالا سرتون باشه .

می تونس عصبی باشه ها کتف دردتون !

خب همشون که بخیر گذشت خوبین الان ؟

مرسی. شاید.
درد کتف بی خبر اومد و بی خبر هم رفت ولی خیلی وحشتناک بود.
الان خوبم از احوال پرسی های شما.

یک معلم دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:50 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

خدا مادرتون رو براتون نگه داره
وای درد کتف خیلی بده منم کشیدم
می رید قشم حال می کنید می گید روزهای سخت؟!! خدا از این سختی ها نصیب همه بکنه
امان از این مهمون ها

ممنون.
قشم برای خرید خوبه.من برای کاری می رفتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد