عسلویه

عسلویه تا این جا خیلی دوره ولی من مجبور شدم یه روز برم.

-------------------------------

آقای مهندس از دوستان قدیمی خانواده که من زیاد نمی شناسم اونجا کاری کرده بود که من برای ضمانت رفتم موقت آزادش کردم(آزادش کردن)

---------------------------

من هیچ نوع ضمانتی رو قبول نمی کنم ولی مادر پیغام داده بود. خانمش هم خیلی بی تابی می کرد.

---------------------------

3.5 م هم بهم رسید. حالا منتظر اتفاقات بعدش هستم.

---------------------------

با جاده که آشنا باشی به قول مجری  Top Gearفقط باید گاز بدی. تو مسیر زمین کشاورزی که می بینم دوست دارم کشور از لحاظ کشاورزی پیشرفت کنه هی به سد و بارون و تولید فکر می کنم.

------------------------------

به ساحل که می رسم آرزو می کنم پر باشه از توریست و خارجی و کلی رستوران و کافی شاپ و غیره که در کنارش رونق گرفته.

---------------------------------

اما عسلویه به نظرم غولی هست که هنوز خفته. هنوز خیلی کار داره. این جا هم منو برد تو رویا .آرزوی روزی که داریم گاز هند میلیارد نفری رو تامین می کنیم و گازی که بره اروپا رو می کنم. درآمدی میشه که میشه همه چی رو ساخت.

-------------------------------

برای آزادی دوست ، خیلی گرفتار شدم.این جا دیگه نشد رویا پردازی کنم.اما در واقع با هم برگشتیم.

------------------------------

حالا بیمه ، آینه آسانسور  و خرید خوراکی و نوشیدنی اولویت اول هفته هست.

نظرات 1 + ارسال نظر
مه سا یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 11:21 ق.ظ

سلام :)
خوبین شما ؟
کجایین ؟ نکنه آقاهه در رفته خودتونو گرفتن ؟؟؟؟

نه. مهندس کارشو از دست داده ولی مشکلی که داشت حل شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد