تغییر

باز هم تعطیلی. کم کم بچه ها به درس و مدرسه ،امتحان، عادت کرده بودند که تعطیلی های وسط هفته همه برنامه ها رو به هم ریخت.هفته پیش دوشنبه،این هفته سه شنبه. یا دبیر نیست یا دانش آموز.خانم مدیر که بماند. دوستان که همه ازدواج کردن و همه به اتفاق خانم و بچه ها دارن از تعطیلات استفاده می کنن. من هم یه جوری گذروندم.تصمیم گرفتم یه تغییراتی تو زندگیم بدم.رستوران و جاهایی که میرم برای ناهار و شام رو می خوام تغییر بدم.این اولیشه.پارسال می خواستم آشپزی یاد بگیرم نشد.خوب در نمی امد.بی خیالش شدم.این که نشد زندگی.اعصاب ندارم.والا.

در آخر این که چند تا دانش آموز هم به یکی از همکارام درباره من گفتن  تاخیر ،غیبت ،مریضی،مسافرت تو زندگیش وجود نداره.

---------------------------------------------------------------------------------------------

حالشونو می گیرم .میخوان من نباشم؟؟؟!!!.از الان افتادن.

حج

یکی از دوستان عروسیش سر گرفت.پنج شنبه ماشینو برد.تا صبح شنبه هم نیاورد. کرایه ها هم کلی بالا رفته. با تاخیر رسیدم مدرسه.شنبه صف داریم.برای همین به موقع بود.هفته ای که وسطش تعطیلی باشه که نشد هفته. سه شنبه و چهار شنبه خانم مدیر تشریف نداشتند. تو این دو روز غیبت دانش آموزان و برخی معلمان زیاد بود.سر یکی از کلاس ها یه دانش آموز پرسید: حج رفتین؟ گفتم: نه. گفت اگه می خواستین برین حج، منو با خودت می بری؟ گفتم بهت خبرشو می دم. نیم ساعت کلاس بحث حج بود.

-----------------------------------------------------------------------------------------------

تعطیلات آخر هفته خوش بگذره.