5 مهر ماه 1391
------------------
تابستون هم تموم شد.مدرسه ها باز شده.هر خیابونی میری دانش آموز.هفته اول خیلی کار داشتم.
---------------------------------------------
گمرک انگار خلوت تر شده شلوغی های گذشته ها را نداشت.دلیلش تحریمه یا قیمت دلار.نمی دانم.شاید اشتباه می کنم و امکاناتشون بیشتر شده زودتر ترخیص می کنن.
---------------------------------------------
اینترنت هم بعد از کلی گرفتاری وصل شد.
--------------------------------------------
ابوظبی خیلی خوش گذشت.همین که پیش خانواده باشی از همه چی ارزشش بیشتره.
-------------------------------------------
این چند روز خیلی این ور اون ور رفتم. یه چیز خیلی محسوسه. قیمت همه چی تو همین تابستون بالا رفته.چیزی که تو امارات تابستون حس نکردم.هزینه رفت و آمد و مواد غذایی فکر کنم خیلی بالا رفته.کارمزد چک هم تغییر کرده.
--------------------------------------------
شنبه هم میرم اداره ببینم ابلاغم برای کجاست.نمیدونم کدوم دبیرستانه.
شروع از مهر 90 تا تیر 91
2556بار از این وبلاگ بازدید شده.28 تاش کار خودمه.
77 نظر مرتبط و تایید شده.
28 تا یاد داشت روزانه
---------------------------
امروز رفتم مدرسه.وای چقدر خلوت و آروم. دلم گرفت.
-------------------
خانم مدیر سر تا پا قهوه ای.
-------------------------
سال دیگه مشخص نیست کجا باشم. معاون یا تدریس. ولی یه چیز مشخصه که این مدرسه نیستم.
-------------------------
خانم مدیر قبول نکرد. تا خونه منو رسوند.گفت دبیر ریاضی رفته مسافرت خارج.بعد از مدیر ،دبیر ریاضی شخصیت دوست داشتنی مدرسه بود.
--------------------------
شخصیت بد مدرسه هم معاون پرورشی بود.
--------------------------
یکی از همسایه های عزیز رفتن دکتر و خرید....،دو تا وروجکش مهمون من بودن.رفتن دوستاشون هم آوردن. یکی میگه عمو یکی میگه دایی .یکی میگه Persiantoon . خدا خیر بده هر کی این کانال رو باز کرده بچه ها رو ساکت کرد.
--------------------
واقعا پچه داری سخته. فقط می خوان بپرن.فکر کنم تقصیر پدر و مادرشون هست که نمیذارن تو خونه بازی کنن. گفتم بازی چی بلدین؟ یه بازی هایی هم بلد بودن.
-------------------
ترفند دیگر چند تا آهنگ گذاشتم براشون.یه دل سیر رقصیدن.
-------------------
ترفند آخر تهدید بود. به بابات میگم به مامانت میگم دختر خوبی نبودی پسر بدی بودی....
-----------------
مدرسه که تعطیل شد آشپزی یکی از کارای هر روزم شده. قیمت ها همین جور داره میره بالا.
------------------
قبض ها رو پرداخت کردم. تلفن 4500 برق 18000 آب 10400 گاز نداریم.ولی لوله هاش از وسط شهر رد میشه تا به کرمان میره.
------------------
فردا میرم.راستش دلم برای خانواده خیلی تنگ شده.شب قبل از سفر نمی تونم بخوابم نمی دونم چرا؟تا صبح خیلی مونده.
--------------------
فرودگاه بندرعباس برای رفتن خیلی غم انگیزه . جذاب نیست .یه جوریه.
--------------------
تقریبا 7سالم بود که این اتفاق افتاد.حالا یک روز مونده به 24 سالگی این حادثه. مردم این جا یه مدت ماهی نمی خوردند.