امروز بالاخره پارکینگ مدرسه درست شد.
-----------------------------------
این دو ماه هر روز تقریبا تاخیر 5 ، 10 یا 15 دقیقه داشته ام. حالا می خوام نداشته باشم.
---------------------------------
هر صبح پوشه (کار برگ دبیر)دبیرانی که کلاس دارند روی میز میذارن.هر وقت با تاخیر می رسیدم.سریع بر می داشتم می رفتم کلاس. مردی با موهای جو گندمی همان جا پشت میز نشسته .بعضی روزا سری تکان می دادم بعضی موقع هم صبح بخیر و ....
-------------------------------
هفته پیش به معاونان محترم گفتم اگر کاغذ گیر میاد می خوام بعد از دو ماه یه امتحان بگیرم. گفتند کاغذ نداریم ولی کاغذ هایی که پارسال استفاده شده یک رو هستند، استفاده می کنیم.
-------------------------------------------------
بارندگی های این چند روز هوایی خنک با خودش آورده.
------------------------------
ظهر خسته و کوفته و گشنه.خواب را به خوراک ترجیح دادم. یکی زنگ زد.جلسه شورای دبیران ساعت یک و نیم بعد از ظهر.تلفنم رو خاموش کردم.نزدیکای غروب بیدار شدم. چیزی برای خوردن نیست.
حس رفتن و خرید هم نیست. این جاست که فست فود برای سلامتی مفید است.
--------------------------------------
پی نوشت:
امروز صبح زود رسیدم مدرسه. خدای من!آن مرد با موهای جو گندمی، مدیر مدرسه می باشد.
سه شنبه صبح خیلی کار داشتم از داراریی گرفته تا دفتر اسناد و یک سری کارهای بانکی.
---------------------------------------------
عصر سه شنبه سفر سه روزه به قشم کنسل شد. چند نوع غذا با مواد لازم و نحوه پخت از اینترنت گرفتم.
برای سه روز تعطیلی کلی خرید کردم.
--------------------------------
صبحانه و ناهار و شام مفصل همراه با آرامش. وقت زیادی صرف آشپزی شد. ولی دقیقا نمیشه طبق سایت های آشپزی آشپزی کرد.
-----------------------------------------
کلی هم شستشو بود و گرد گیری و .... حمام این روزها با خنک شدن هوا بهتر از روزهای دیگه.
--------------------------
ولی خواب بخش اصلی سه روز و نصف تعطیلی بود.
----------------------------------